۱۳۸۹ آذر ۱۴, یکشنبه

قوطی بازی

 ترتیب زمانی خاطره نویسیهایم بدجور بهم خورده ، بانو مجالی برای نوشتنهای طولانی نمی دهد تصمیم گرفنم بنویسم و بعد تاریخهایشان را مرتب کنم.

من معمولاً زباله ها را تفکیک می کنم . این تفکیک کردن شامل قوطیهای شیر خشک و سرلاک بانو هم میشود. چون امیدوارم که این قوطیها از مواد اولیه کاملاً بهداشتی ساخته شده باشد آنها را حتی در زباله های خشک هم نمی اندازم و جداگانه جمع می کنم .یک بار موقع اسباب کشی همه قوطیها رو در دو کیسه زباله گذاشتم و خوب واقعاً نمی دانستم چه کارشان کنم همینجوری گذاشتم بیرون تا مامور شهرداری ببرد!!
به خانه جدید هم که آمدیم دوباره همین کار را می کنم و جای قوطیهای خالی هم  عموماً فرآشپزخانه است که من خیلی ازش استفاده نمی کنم .چند روز قبل می خواستم کیک بپزم و فر هم دیگر کاملاً پر شده بود شروع کردم به خالی کردن قوطیها .بانو چنان ذوقی کرد که نگو اسباب بازی جدیدی کشف کرد قوطیها را روی هم می چیدم. دیدم او هم همین کار را می کند و عجیب اصرار دارد روی یک ستون بچیند.4-5 تا قوطی را روی هم گذاشت .چند قوطی دیگر داخل یک کابینت مانده بود رفتم که بیاورمشان در نهایت تعجبم می آمد کنارم قوطی را ازم می گرفت و می برد می گذاشت روی قوطیهای چیده ارتفاع برجهای ساخته شده اش از قد خودش بیشتر بود!! پدرش مدعی است بچه اش واحد پایداری پاس کرده!!
خلاصه چه بگویم که  خوشا بر احوالم شده دخترم کمک حالم شده!! 
تا دو سه روز بعد که دیگر داغ کردم و قوطیها را جمع کردم خانه ما میدان تاخت و تاز قوطیهای شیر خشک بود!!

کشف مهم : تارا نه تنها شیر را بیشتر از سرلاک دوست می دارد بلکه قوطی شیر را هم بیشتر از قوطی سرلاک دوست دارد!!!

پی نوشت : راستی شما جایی سراغ ندارید که اینجور زباله ها بشود تحویلشان داد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر