لباس پهن می کنم بند رخت در همان آشپزخانه است ، دخترک لباس از داخل ماشین در میاورد و سه متر آنطرفتر کنار بند تحویلم می دهد.
تلفن زنگ می زند بانو گوشی را برمیدارد و دوان دوان برایم می آورد.
کنترل تلویزیون را برایم می آورد.
....
خلاصه دختر داریم عصای دست داریم .......
هی دل ما رو کباب کن عب نداره تموم که نشد به عشق موهای تارا هم شده من بلاخره یه دختر میارم
پاسخحذفدختره ديگه!ماشاءالله .
پاسخحذفاين عصاي دست بودن رو از وقتي دومي اومده من بيشتر درك ميكنم!
خدا حفظش کنه این عروسک ملوسکو
پاسخحذفوای عزیزم منم دلم دخملی مثل تارا بانو خواست خدا حفظش کنه
پاسخحذفسلام
پاسخحذفدر مورد عصای دست بودن بچه ها یا نبودنشون، یه مطلب توی وبلاگم نوشتم.