۱۳۸۸ بهمن ۱۲, دوشنبه

مامان دمر دوست ندارم

 12 بهمن 88
دخترکم از همان اولین روزهای آمدنش نشان داد که دوست ندارد به حالت دمر بخوابد ، سعی می کنم آزارش ندهم و دقایقی را که می خواهم کمرش را ماساژ دهم و روغن بزنم کوتاهتر کنم . زیاد هم نگران گردن گرفتنش نیستم چون وقتی راه می برمش به خوبی سرش را بالا می گیرد و به سقف خیره می شود .در یکی از همان ماساژهای روزانه دستهایش را به جای طرفین بدنش به سمت جلو می برم می بینم سر و سینه را کامل از روی تشک بلند می کند ذوق می کنم تشویقش می کنم باور نمی کنم دخترکم خودش را روی یک بازو می چرخاند و به رو می آید. ذوق زده در آغوشش می گیرم . دنازدونه من تازه 50 روزه شده بود . با زبان واضحی بهم گفت: مامان گیر نده الا وبلا دمر دوست ندارم !!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر