۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه

توانمندیهای یک بانوی ده ماهه

26 شهریور 89
دهمین ماه زندگی بانو، ماه جهش بود برای دخترکم :

بانو در اولین روز ورود به ده ماهگی اولین قدم مستقل زندگیش را برداشت .می دانستم خیلی زود است برای همین اصلاً سعی نمی  کردم کوچکترین تمرینی باهاش بکنم و تنها به شدت تشویقش می کردم. این یک قدم به تدریج دو و سه قدم شد و دیگر کم کم شرطی شده بود که یک قدم برداره و تالاپ بیافته و غش کنه از خنده و ای خودش رو مورد عنایت قرار بده  و اساسی برای خودش دست بزنه. 
حالا در آخرین روز ده ماهگی بانو، زبل بانوی من حدود دو متر را می تواند به تنهایی راه برود اما هنوز راه رفتن اولویت اصلیش نیست و چهار دست و پا بیشتر می رود و برای بلند شدن باید حتماً جایی را بگیرد.

دندان اول و دوم  بانو در 6 ماه و سه هفتگیش  در آمد بی هیچ دردسر و تقریباً همزمان (دندانهای پایین به ترتیب است و چپ) . اما لثه های بالایی دو ماهی بود که متورم بود و حتی دندانها را می شد دید اما دندانها بیرون نزده بود. تا اینکه دو دندان مجاور هم تاول زدند و بالاخره بانو در 9 ماه و 10 روزگی و بعد 13 روزگی و 18 روزگی و 22 روزگی  به ترتیب صاحب دندون جلویی راست و چپ و سپس  دندانهای مجاور آنها شدند و دیگر به هیچ عنوان سزاوار لقب بی دندان نیستند!!! و 6 دندان برای به رخ کشیدن  دارند.

رشد موهای سر بانو  هنوز شتاب زیادش را حفظ کرده به فکر استفاده مجدد از شانه و قیچی افتاده ام اما از اینکه موهایش را خرگوشی می بندم خبلی خوشم می آبد.

قبلاً هم نوشته بودم که با آموزش به بچه لااقل تا یک سالگیش خیلی موافق نیستم  برای همین خیلی برای انجام دادن کاری باهاش تمرین نمی کنم. یک بار امتحانی باهاش گل یا پوچ بازی کردم که به شدت جواب داد یکی دو دور با یک جسم کمی بزرگ انجام دادم که به شدت استقبال کرد و بعد به صورت معمولی و خیلی هم خوب بازی می کند. یک بار دوازده بار پشت سر هم برای داییش درست بازی کرد . ناک اوت شده بود خان دایی!!!

تارا وقتی هفت ماهه بود یک بار از رو تختمون افتاد زمین . از اونروز ما اومدیم رو زمین خوابیدیم اما همسر جان سعی کرد به بانو یاد بدهد که از تخت پایین بیاید حالا بانو باد گرفته چپکی می نشیند لبه تخت و خودش را سر می دهد پایین.( البته هر از گاهی این کار را انجام می دهد)
هنوز هم از لی لی حوضک خوشش نمی آید!
دالی بازی را خیلی  دوست دارد خصوصاً اگر موهایم را روی صورتم بریزم و دالی کنم. خودش هم یاد گرفته پارچه را روی صورتش میگیرد و وقتی دالی می گویم پایین می آورد و دَ می کند و ریسه می رود.

اصولاً حرف د با انواع و اقسام صداها 90 درصد دایره کلماتی دخترک را تشکیل می دهد.آب را به خوبی میشناسد و وقتی بپرسم آب میخواهی؟ ههههههه سر می دهد.برای شیر خوردن هم ممممممممممم سر می دهد .

بلز را دوست دارد و بامزه هم می زند!

تو مغازه یک عروسک خیلی معمولی به شکل نوزاد رو برداشت که آهنگ میخونه فوق العاده دوستتش داره و حسابی باهاش می رقصد. بانو رقاص بسیار خوبی است و همچین می ایستد و دستهایش و اعضا بدنش را تکان میدهد که کلی اسباب خنده همه می شود

اوضاع وزن و قد بانو هرچند هنوز ایده آل نیست ولی چندان بد هم نیست.و به صدک 50 کمی نزدیکتر شده (البته تنها کمی)

بانو به کل با هرگونه قطره مکملی مشکل دارد و هیچ روشی هم برای ایجاد صلح فایده نداشته و من و پدر بانو تسلیم شده ایم و خودمان را از جنگ شبانه راحت و درگیر عذاب وجدان شبانه روزی کرده ایم!!

بانو رختخواب را که می بیند میرود خودش را رویش ولو می کند و سرش را میمالد به آنها
بانو در خواب هم نمیخواهد کمتر از بیداری جنب و جوش داشته باشد هی غلت می زند. عادتهای خوابیدنش هنوز منظم نیست.

بانو به بچه های دیگر شدید ابراز علاقه می کند.

بانو برای خودش هویت مستقلی پیدا کرده و خانه مادربزرگش جایگاهی پیدا کرده بین پسر عمه 13 ساله و پسر عموهای 11و 9 ساله اش.البته فکر کنم اونها بیشتر به چشم اسباب بازی نگاهش می کنند اما دخترک بسی لذت مبرد از بازی با آنها و یک جورهایی در بازیشان شریک می شود جمع چهار نفره شان را که می بینم خودم هم باورم نمی شود این موجود کوچک چند ماه پیش آنقدر ظریف و شکننده بود.

بانو هنوز به جای سیب زمینی و پیازهای آشپزخانه علاقه وافری دارد و خیلی حرفه ای از سر جایش( که خیلی هم راحت نیست ) بیرون می کشدش و دور خانه اه می افتد و صد البته به سیب زمینی پیازها هم دستبرد می زند. البته کم کم دست از سر صندلی غذایش برداشته و دیگر آنرا کمتر جابجا می کند.

 بانو می تواند دو مکعب را روی هم بگذارد اما اکثر مواقع دستش را روی مکعب دوم می گذارد.
در بازی بگیر و بده بانو بالاخره فهمید پس دادن هم کار بدی نیست البته زودی منصرف می شود و می آید پس میگیردش!!!!


پله نداریم در خانه و خوب نمی شد  تو راه پله بگذارمش ببینم می تواند بالا  برود یا نه .یبار خانه مادرم امتحان ردم 5 تا بالا رفت!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر