۱۳۸۸ دی ۲۴, پنجشنبه

مادر شده ام!؟

 24 دی 88
زیادی مادر شده ام این را خوب می فهمم آمدم اینجا بنویسم تا تکلیفم را با خودم معلوم کنم . اینجا وبلاگ من است نه وبلاگ دخترکم پس بیشتر باید از خودم بنویسم .باید این قالب جدیدی را که برای خودم ساخته ام اصاح کنم و گرنه بیشترین لطمه را علاوه بر خودم به دخترکم می زنم. شوهرم همیشه از اینکه من با بچه دار شدن مخالف بودم متعجب بود برایش توضیح می دادم اینکه بچه نمی خواهم به این دلیل نیست که بچه دوست نیستم می دانم که مهر مادری کار خودش را می کند از کمال گرائی خودم می ترسم از اینکه با آمدنش خودم را به کل فراموش کنم می ترسم .حالا این اتفاق دارد می افتد نزدیک به شصت روز از زایمانم می گذرد هنوز دکتر نرفته ام آرایشگاه که هیچ حتی خودم هم دستی به صورتم نکشیده ام هربار که بیرون میروم تا برای خودم خرید کنم با چیزی برای دخترک باز می گردم. شوهرم خوشحال است که من کودکم را دوست دارم و فراموش کرده که خودم را فراموش کرده ام

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر