۱۳۸۸ دی ۲۶, شنبه

برنده ام

26 دی 88
همیشه فکر می کردم رابطه مادر و فرزندی یک رابطه بازنده - برنده است و بهترین شاهدم هم خودم و مادرم بودیم .همیشه خودم را سرزنش می کردم چون می دانستم ریشه بسیاری از مشکلات فعلی و بیماریهایی که در طول این همه سال تحمل کرده همان زایمان سخت من بوده است.با خودم می گفتم مگر من چه گلی به سر مامان زده ام که این همه عذاب را به خاطر من کشیده است. حالا خودم مادر شده ام خیلی ها می گویند وقتی مادر شوی قدر مادرت را بیشتر می دانی ...... برای من شاید برعکس اتفاق افتاده است نه اینکه قدر مادرم را کمتر بدانم اما این عذاب وجدان همیشگی من خیلی کمتر شده دیگر به نظرم فقط باعث سختی او نبوده ام . در رابطه خودم و دخترکم به هیچ عنوان خودم را یک بازنده نمی بینم این دخترک کوچک به ظاهر ناتوان لذتی را به من چشاند که قبلاً تجربه اش نکرده بودم حسی از مالکیت را به من فهماند که نمی دانستم وجود دارد این که بدانی این موجود زنده از توست و مال خودت با مالکیت هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست و مهمتر از همه وقتی هر روز شاهد تغییر کردنش و تکاملش هستی احساسی از غرور را هم تجربه می کنی انگار نه انگار که میلیاردها بار این تکامل روی کره زمین رخ داده است این یکی برای توست فقط برای خودت
تنها امیدوارم مادرم هم از داشتن من اینقدر لذت برده باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر