18 مهر 89
پدر دخترک دارد یک سیب برایش رنده می کند به دخترک می گوید: برو از مامان یک قاشق بگیر. قاشق را نشان بانو می دهم . ذوق کرده و دوان دوان ( درقیاس خودش البته) می آید. مات می مانیم قاشق را که می گیرد سریع می گذارد دهنش و سمت پدرش هم نمی رود خیالمان راحت می شود خیلی زود بود که دخترک نقش مامور ببر و بیار خانه را بازی کند.
پدر دخترک دارد یک سیب برایش رنده می کند به دخترک می گوید: برو از مامان یک قاشق بگیر. قاشق را نشان بانو می دهم . ذوق کرده و دوان دوان ( درقیاس خودش البته) می آید. مات می مانیم قاشق را که می گیرد سریع می گذارد دهنش و سمت پدرش هم نمی رود خیالمان راحت می شود خیلی زود بود که دخترک نقش مامور ببر و بیار خانه را بازی کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر